abandoned
تلفظ
/ǝ ban´dǝnd/adj.
نوع لغت : صفت
معنا :
● متروکه، ترک شده، رها شده، ول شده
an abandoned farmhouseخانه روستایی متروکه
an abandoned childکودکی که والدینش او را رها کرده اند، بچه سر راهی
● هرزه، دارای فساد اخلاقی● بی بند و بار، بی پروا